فرش دل

می گویند نقش فرش مثل موسیقی است... اوج و حضیضش را می گویند انگار

فرش دل

می گویند نقش فرش مثل موسیقی است... اوج و حضیضش را می گویند انگار

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

دینداری

دینداری انواع دارد... سه جورش را من چشیده ام


یکی دینداری ای که تجربه ی این روزهای من است. خدایی که کمبودهای زندگی ات را پر می کند و ازش می خواهی معجزه کند. چیزهایی که بهشان نمی رسی را در قنوت هایت تکرار می کنی و توی قرآنش دنبال نشانه هایی برای زندگی ات می گردی. نذر می کنی که خدایا من نمازهایم را اول وقت می خوانم که فلان اتفاق بیفتد و بعد هم وقتی زدی زیرش از دست خودت شاکی می شوی و ... خیلی هم هدف دینی ای را دنبال نمی کنی. به یک دین فطری ای ایمان می آوری برای بعضی کارها هم دست به دامن اعمالی می شوی. ممکن است گاهی هم شعارهای دینی بدهی ولی عمیق تر که نگاه کنی خیلی هم خبری نیست.

یکی دیگر دینداری خانوادگی ست که در کیس حقیر به یک خانواده سنتی طرفدار جمهوری اسلامی تبدیل می شود. ریش می گذاری، پدر و مادرت هم ریش و حجاب دارند و توی خانواده تان هم از دم همه چادری اند، دور و بری ها برای حجاب نداشتن زن ها حرص می خورند و از تعریف کردن مقام ائمه حظ می برند. هی هم از شدت بصیرت و حزم آقا به به و چه چه می شنوی. تو هم خب بالاخره بخشی از این ساختاری و لذا حتما آدم خوبی هستی! (قاعدتا یاد گرفته ای که به احکام پایبند باشی و جاهایی که مذهبی جماعت می روند هم رفته ای)

یک جور دیگرش هم این است که فکر می کنی دینت قرار است مشکلاتی را حل کند. یک دین انقلابی که برای مسائل جهان نسخه دارد و تو مسئولی که پیام این دین را به عالم برسانی. آدم هایی که زندگی شان معنا ندارد را بهشان معنا نشان بدهی. فقر را ریشه کن می کنی و عدالت را برای جهان به ارمغان می آوری.


من این وسط مسیری را طی کرده ام. از ۲ به ۳ و نهایتا این روزها ۱.(البته طول کشیده تا از هر کدام به دیگری برسم)


عزیزی یک روزش را حرام من کرد تا من که لبریز از حرفها شده بودم کمی آرام بشوم. حرفهایی زدیم. البته در واقع فقط من حرف زدم. او از من آدم بلد تری ست. می داند که هر حرفی را نباید زد. برعکس من که آن قدر احمق هستم که تقریبا هر حرفی را بزنم. الان که فکر می کنم غیر یکی دو جمله کلیدی چیز زیادی از حرفهایش یادم نمانده. چون خیلی هم حرف نزد. راجع به دینداری و دغدغه مندی بود.

فکر که می کنم او خودش هم به اندازه من بلکه هم بدتر از من است در این باورها.(شاید اشتباه کنم... می پرسم یک وقت) همان قدری که من درباره دینداری تصور مبهمی دارم و به شکل نوستالژیکی همچنان همان تصویر دینداری خانوادگی را به عنوان دینداری به خاطر می آورم، تصویر او هم مضحک است. تصویری که دینش سواد است. دینداری ای که آدم هایش درباره مسائل اظهار نظرهایی دارند که دوست دارند به دین هم ربطش بدهند. آیا شده که خودش را خرج دینش بکند؟ بهش نمی خورد...

ولی خدا خیرش بدهد... احتمالا خودش باورش نخواهد شد اما این بار هم مثل همیشه تاثیر عمیقی روی من گذاشت. خوراک ساعتها فکر کردن و تراشکاری ام را فراهم کرد.


من مسیر خودم را برای این چند بار عوض کردم که خالی بودن و بی معنایی اش را با تمام ذرات وجودم حس کردم. وقتی تصمیم گرفتم تا می توانم مطهری بخوانم و هر چه را که به عنوان ارزشهای دینی ای که در خانواده یاد گرفته ام فراموش کنم بی دلیل نبود. از تقلید متنفر شده بودم. وقتی هم که از آن تزهای رادیکال اسلام به عنوان نجات دهنده بشریت دست کشیدم زمانی بود که یاد گرفتم از خودم پرسش کنم و دیدم که جوابم ناقص است. نه تنها ناقص است بلکه شعاری ست. پر است از تعریف و تمجید های موهوم و بی مبنا... بهترین دین، کاملترین دین و دقیق ترین دین و فقهی که پاسخگو ست و همیشه و هر بار اگر به دین رجوع کنیم جواب برای پس فرستادن دارد. این ها همه جوک بود. به درد همان پامنبری های عامی مطهری می خورد که دینشان را به خودشان عرضه نکرده بودند.(یا شاید حوصله این کار را نداشتند) الان هم که این شکلی شده ام که الان هستم به خاطر آرامش است. به خاطر خروج از تعلیق و تهی گشتگی.


خیلی زود باید با موقعیت فعلی ام خداحافظی کنم و این بار باید به دینداری مسئولانه پناه ببرم. دینداری ای که من باید خودم را وقفش بکنم. دینی که باید بفهمم از انسان چه می خواهد و من اجرایش بکنم. مثل یک دستور العمل. یک دین انقلابی که باید کشف بشود و علی الحساب خبری ازش نیست.

  • پنجاه و نه

نظرات  (۲)

کاش همه آدمها مثل من خودشان را زیر سوال می بردند... این ها که گفتم مسئله همه هست. اما اکثرا کسی بهش فکر نمی کند... آدم ها دوست دارند که فکر کنند خیلی خوبند!
جهت رفع ابهام!:
اینکه می گم صورت سومی که از دینداری ترسیم کردم جوکه معنای خاصی داره... غیر مسئولانه و شعاری از کنار بحران های بزرگی که باهاش طرفه عبور می کنه.


واقعا من آرزو به دل موندم که تو یه حوزه ای بشه از تفوق نگاه دینی به سایر نگاه ها بدون اینکه تردیدی داشته باشم بتونم دفاع کنم(از دین محقَق صحبت می کنم)


همینه که لازم می دونم بگردم و پیداش کنم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی